زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با دخترش
زیـنب! مبـاد شکـوه ز بـیمـادری کـنی آمــاده بـاش تـا کــه پـدر پـروری کـنـی با مرگ من چو روز علی تیره میشود بایـد بر او بسـوزی و روشنگـری کـنی آنسـان که مـادرت به نـبـی مـادری کـند بـایـد تــو از بـرای عـلـی مـادری کـنی من دیدهام زبان عـلـی در دهـان تـوست بایـد تـو بـا زبـان عـلـی، حـیـدری کـنی من کـوثـر پـیـمـبـر و تـو کـوثـر عـلـی! آری تو را سزد کـه بر او کوثـری کنی مگذار تا حسین رَوَد تشنه لب به خواب بیـدار بـاش تـا کـه بر او سـاغـری کنی از قـتـلـگـه گـرفـته الـی مـجـلـس یـزیـد بایــد تــو بـر حـسیـن، پـیــامآوری کـنی من پای کرسی سخـنـت میکنم جـلـوس وقتی به شهر شـام، سخـنگـستـری کنی فریـاد زن، خــروش برآور، سخن بگو! آنسـان کـه از رسـول خـدا دلـبـری کنی «میثم» بگـیـر درس ولایت ز فـاطـمـه خواهـی اگــر بـرای عـلی شاعری کنی |